سال ۱۳۹۲ بود که بالاخره فکرها، دغدغهها، آرزوها، امیدها و حتی نگرانیها و ترسهای ما در قالب یک پروژه آموزشی جامه ی عمل به تن کرد. هفتهها و ماهها مطالعهکردیم و مشورتکردیم و طراحی کردیم و بازخوردگرفتیم و اصلاحکردیم و اصلاح کردیم تا آرام آرام نتیجهها حاصل شد. این تلاشها پس از سهسال منجر به تاسیس سازمانی شد به نام «موسسه ی غیرانتفاعی برنـــا روایتگر نوجوانی.»